سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اشعارطنز

تاریخ : سه شنبه 89/4/22 ساعت: 10:15 صبح

سیمین بهبهانی

یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ، وز غصه بیمارش کنم
بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم
گوید میفزا قهر خود ، گویم بخواهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم
هر شامگه در خانه ای ، چابکتر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم
چون بینم آن شیدای من ، فارغ شد از احوال من
منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم



جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی :

یارت شوم ، یارت شوم ، هر چند آزارم کنی
نازت کشم ، نازت کشم ، گر در جهان خوارم کنی
بر من پسندی گر منم ، دل را نسازم غرق غم
باشد شفا بخش دلم ، کز عشق بیمارم کنی
گر رانیم از کوی خود ، ور باز خوانی سوی خود
با قهر و مهرت خوشدلم کز عشق بیمارم کنی
من طایر پر بسته ام ، در کنج غم بنشسته ام
من گر قفس بشکسته ام ، تا خود گرفتارم کنی
من عاشق دلداده ام ، بهر بلا آماده ام
یار من دلداده شو ، تا با بلا یارم کنی
ما را چو کردی امتحان ، ناچار گردی مهربان
رحم آخر ای آرام جان ، بر این دل زارم کنی
گر حال دشنامم دهی ، روز دگر جانم دهی
کامم دهی ، کامم دهی ، الطاف بسیارم کنی



جواب سیمین بهبهانی به ابراهیم صهبا :

گفتی شفا بخشم تو را ، وز عشق بیمارت کنم
یعنی به خود دشمن شوم ، با خویشتن یارت کنم؟
گفتی که دلدارت شوم ، شمع شب تارت شوم
خوابی مبارک دیده ای ، ترسم که بیدارت کنم



جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی:

دیگر اگر عریان شوی ، چون شاخه ای لرزان شوی
در اشکها غلتان شوی ، دیگر نمی خواهم تو را
گر باز هم یارم شوی ، شمع شب تارم شوی
شادان ز دیدارم شوی ، دیگر نمی خواهم تو را
گر محرم رازم شوی ، بشکسته چون سازم شوی
تنها گل نازم شوی ، دیگر نمی خواهم تو را
گر باز گردی از خطا ، دنبالم آیی هر کجا
ای سنگدل ، ای بی وفا ، دیگر نمی خواهم تو را



جواب رند تبریزی به سیمین بهبهانی و ابراهیم صهبا :

صهبای من زیبای من ، سیمین تو را دلدار نیست
وز شعر او غمگین مشو ، کو در جهان بیدار نیست
گر عاشق و دلداده ای ، فارغ شو از عشقی چنین
کان یار شهر آشوب تو ، در عالم هشیار نیست
صهبای من غمگین مشو ، عشق از سر خود وارهان
کاندر سرای بی کسان ، سیمین تو را غمخوار نیست
سیمین تو را گویم سخن ، کاتش به دلها می زنی
دل را شکستن راحت و زیبنده ی اشعار نیست
با عشوه گردانی سخن ، هم فتنه در عالم کنی
بی پرده می گویم تو را ، این خود مگر آزار نیست؟
دشمن به جان خود شدی ، کز عشق او لرزان شدی
زیرا که عشقی اینچنین ، سودای هر بازار نیست
صهبا بیا میخانه ام ، گر راند از کوی وصال
چون رند تبریزی دلش ، بیگانه ی خمار نیست

|+| نویسنده :حسین ملکی | نظر

اشعار طنز

تاریخ : سه شنبه 89/4/22 ساعت: 10:14 صبح

یار مرا، غار مرا ، هند جگر خوار مرا
یار تویی ، غار تویی ، هند جگر خوار تویی

*******

پایان شب سیه سپید است
گر تقلب نباشد ورقه سپید است

*******

من هلاک تو و خاک زیر پاتم، توپولف!

من زمین خورده‌ی جعبه ی سیاتم،توپولف!

کشته‌ی تیپ زدن و قـدّ و بالاتم، توپولف!

مرده‌ی ریپ زدن و ناز و اداتم، توپولف!

قربـون اون نوسانــات صداتم، توپولف!

یه کلوم ختم کلــوم بنده فداتم، توپولف!

?

من هواپیما ندیدم اینجوری ناز و ملــوس

می‌پری پر می زنی روی هوا عین خروس!

بذار ایرباس واست عشوه بیاد- دراز لوس-

بدگِلا چش ندارن ببیننت، خوشگل روس!

قربون چشات برم، محــو نیگاتم ، توپولف

یه کلوم ختم کلــوم بنده فداتم، توپولف!

?

مـــا رو می‌بری نقـــاط دیدنی وقت فرود

گاهی وقتا سر کـــــوه و گاهی وقتا ته رود

می فرستن همه تا سه روز به روحمون درود

می خونه مجری سیما واسمون شعر و سرود

چرا ماتم می گیرن ، مبهوت و ماتم توپولف!

یه کلــوم ختم کلــوم بنده فداتم، توپولف!

?

وقتی عشقت می‌کشه گاهی با کلّه می شینی

به جـــــای باند فرود، توی محلّه می شینی

یا می‌ری تــــوی ده و رو سر گلّه می شینی

زودی مشهور می‌شی، رو جلد مجلّه می شینی

پی گیرعکســــــا و تیتر خبراتم توپولف!

یه کلــوم ختم کلــوم بنده فداتم، توپولف!

?

می خوام از خدا که یک لحظه نشم از تو جدا

چونکه وقتی باهاتم هی می کنم یـــــاد خدا

بدون نذر و نیـــاز بــــــا تو پریدن ، ابدا!

می کنم بعد فرود تمــــوم نذرامـــــو ادا

واســه جنّت بلیتت گشتــــه براتم، توپولف!

یه کلـــوم ختم کلــوم بنده فداتم، توپولف!

?

تو که هی رفیقــــای ایرونیتو یاد می کنی

کی میگه تــــو انبارای روسیه باد می کنی؟

ما رو پیک نیک می بری، سقوط آزاد می کنی

خدا شــــادت بکنه ، روحمونو شاد میکنی

بری تا اون سر اون دونیا(!) باهاتم، توپولف!

یه کلــوم ختم کلــوم بنده فداتم، توپولف!


|+| نویسنده :حسین ملکی | نظر

اهداف ازدواج

تاریخ : سه شنبه 89/4/22 ساعت: 10:7 صبح

به نظر شما با توجه به اینکه تو جامعه ی ما روابط دختر و پسر پذیرفته نیست،این باعث نشده که

بعضی از ازدواج ها صرفن به خاطر اهداف کوتاه مدتی مثل سکس و ... سر بگیره.و چون این اهداف

سریع به دست میان و باعث بشه که زوجین برای ادامه مسیر انگیزه کافی نداشته باشند؟

به نظر من هدف ازدواج فقط باید تشکیل خانواده باشه.

|+| نویسنده :حسین ملکی | نظر

سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده

تاریخ : سه شنبه 89/4/22 ساعت: 10:7 صبح

سلام من عضو جدید هستم خدا کمکم کرد به طور اتفاقی با سایتتون آشنا شدم شاید توفیق اجباری بود
افکارم خیلی تاریکه
مشکلاتم جدیه و بسیار پیچ در پیچ طوری که زمان میبره تا تدوین کنم نوشته هامو و طوری بنویسم که بتونین بفهمین
مشکل من مخلوطی از مشکلاست
امیدوارم کمکم کنید
اگه میشه یه جوابی چیزی بنویسید تا بفهم متنمو خوندینو جواب میدین
متاسفانه همین اول بسم ا.. می ترسم که نکنه تحویلم نگیرین
[تصویر: www.hamdardi.com_2.net.jpg]
من دارم یواش یواش متن مشکلمو می نویسم

|+| نویسنده :حسین ملکی | نظر

یک تصمیم، برای تغییر یک سرنوشت کافی است...

تاریخ : سه شنبه 89/4/22 ساعت: 10:7 صبح


آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند!
زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامه‌ها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است.
آلفرد وقتی صبح روزنامه ها را می‌خواند با دیدن آگهی صفحه اول، میخکوب شد:
"آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مر‌گ آور ترین سلاح بشری مرد" !
آلفرد، خیلی ناراحت شد. با خود فکر کرد: آیا خوب است که من را پس از مرگ این گونه بشناسند؟
سریع وصیت نامه‌اش را آورد. جمله‌های بسیاری را خط زد و اصلاح کرد .
پیشنهاد کرد ثروتش صرف جایزه‌ای برای صلح و پیشرفت‌های صلح آمیز شود.
امروزه نوبل را نه به نام دینامیت، بلکه به نام مبدع جایزه صلح نوبل، جایزه‌های فیزیک و شیمی نوبل و ... می‌شناسیم. او امروز، هویت دیگری دارد.




[تصویر: 1278827341_19427_4b032d484e.jpg]




|+| نویسنده :حسین ملکی | نظر

هر کجا هستی با عشق زندگی کن

تاریخ : سه شنبه 89/4/22 ساعت: 10:7 صبح


یکی بود یکی نبود مردی بود که زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته
بود .وقتی مرد همه می گفتند به بهشت رفته است .آدم مهربانی مثل او حتما به بهشت می رفت.
در آن زمان بهشت هنوز به مرحله ی کیفیت فرا گیر نرسیده بود.استقبال از او با تشریفات مناسب انجام نشد.دختری که باید او را راه می داد نگاه سریعی به لیست انداخت و وقتی نام او را نیافت او را به دوزخ فرستاد. در دوزخ هیچ کس از آدم دعوت نامه یا کارت شناسایی نمی خواهد هر کس به آنجا برسد می تواند وارد شود .مرد وارد شد و آنجا ماند.



[تصویر: 1278826441_19427_abf834c968.jpg]



چند روز بعد ابلیس با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه ی دروازه بان بهشت را گرفت:
این کار شما تروریسم خالص است!

دروازه بان که نمی دانست ماجرا از چه قرار است پرسید چه شده؟

ابلیس که از خشم قرمز شده بود گفت:آن مرد را به دوزخ فرستاده اید و آمده و کار و زندگی ما را به هم زده. از وقتی که رسیده نشسته و به حرفهای دیگران گوش می دهد...در چشم هایشان نگاه می کند...به درد و دلشان می رسد.حالا همه دارند در دوزخ با هم گفت و گو می کنند...هم را در آغوش می کشند و می بوسند.دوزخ جای این کارها نیست!! لطفا این مرد را پس بگیرید!!



7272727272



با چنان عشقی زندگی کن
که حتی اگر بنا به تصادف به دوزخ افتادی... خود شیطان
تو را به بهشت باز گرداند







|+| نویسنده :حسین ملکی | نظر

چه جوری خوشحالش کنم؟

تاریخ : سه شنبه 89/4/22 ساعت: 10:7 صبح

دوستان خوبم سلام! سلامی به گرمی وجود پرمحبت همه ی شما آقایون و خانومهایی که در تلاش هستید تا بهترین باشید، بهترین برای خودتون و برای دیگران!46
راستش همین ابتدا خواستم که یه تشکر ویژه داشته باشم از همه ی اعضایی که توی تاپیک "حال و احوال اعضاء همدردی" سراغم رو گرفتند بخصوص از مامفرد خانومی و آنی عزیز و با تجربه، امیدوارم که توی این ثاپیک هم کمک حالم باشید.
راستش موضوع سر مادرم هست، ایشون الان 53 سال دارند، از همون روزهای اول ازدواج شون و از همون دوران کودکی تا موقعی که یادم می یومده زحمت کشیده و رنج کشیده هست، مادر من همون جوری که دوستان قدیمی در جریان هستند، 7 تا دختر داره که سه تایی از اونها از جمله خودم ازدواج کردیم و الان با 4 تا دختر داره زندگی می کنه، خوب می دونید که پدرم همون 20 سال پیش به خاطر نداشتن فرزند پسر، یه زن دیگه گرفت و برای همیشه مادرم و ما رو فراموش کرد و زندگی جدایی رو تشکیل داد! و تنها خدا می داند که مادرم برای بزرگ کردن ما چقدر سختی و تنهایی رو تحمل کرد!
موضوع الان این چیزها نیست، موضوع اینه که امروز که رفته بودم خونه ی مامان اینها، نمی دونم که مامان داشت باهام درد و دل می کرد یا نه واقعا دیگه توان نداره!302
راستش مامان بهم گفت: که دلم می خواد برم یه جای دیگه، یه محله ی دیگه، یه جایی که روزی چندین ساعت صبح ها بلند شم برم پارک، برم کلاس قرآن، ( با اینکه سواد درست و حسابی نداره، اما میگفت دوست دارم برم اون جا با خانوم ها بشینم، با اینکه خیلی نمی تونم بخونم اما اونها بخونن و من گوش بدم تا بلکه ثوابی برده باشم، تا ذخیره ای برای آخرتم داشته باشم!) می گفت: احساس می کنم دیگه توان ندارم، احساس می کنم دیگه آخر عمرم شده و چیزی از زندگیم باقی نمونده! نمی دونم، خیلی احساس خستگی می کنم! جایی هم که نیست برم! راستش پدر و مادر مادرم، در قید حیات نیستند و تمام خواهرها و برادرهاش هم تنها سرشون به زندگی خودشون هست و اصلا اهل رفت و آمد و دید و بازدید نیستند!
محله ی مامان اینها، یه محله ی قدیمی هست که اهالی اون جا سالهاست همدیگر رو می شناسن و از حال و روز همدیگه باخبرند! اما به قول مامانم این روزها دیگه همه مشغول بچه ها و نوه و این جور حرفهان! راستش توی محله شون دریغ از یه درخت، حتی یه نهال کوچولو، اما خوب، مامان خودش توی خونه یه گلخونه ی کوچولو درست کرده!
پدرم دقیقا توی همون کوچه، خونه ی پدریش با همسرش و بچه هاش زندگی میکنه و خیلی خیلی وقته که یادم نمی یاد که درست و حسابی حتی کلمه ای با مادرم حرف زده باشه!
بچه ها! امروز خیلی خیلی دلم واسه ی مامانم سوخت! اصلا همون لحظه ای که مادرم داشت این حرفها رو می زد احساس می کردم که یه بغض سنگینی توی گلوم پیچیده! خیلی دوست دارم که کمکش کنم، احساس می کنم که مادرم داره افسرده میشه! راستش از خواهرهای توی خونه مون هم نمی تونم انتظار کمک داشته باشم، دو تا بزرگها که از صبح میرن سر کار و غروب برمیگردن و تمام خرج و مخارج خونه و اون تا کوچیک ها هم بر عهده ی اونهاست، و اون دوتا کوچیک ها هم که امسال برای کنکور می خونن و هیچ وجه تشابهی با مادرم ندارند و نه تنها کمکی توی کارهای خونه به ایشون نمی کنند بلکه مدام هم سر ناسازگاری و تفاوت افکار و دیدگاه و این جور مباحث رو مطرح می کنن و مدام با مادرم درگیرند!
دوستان همیشه خوبم از شما می خوام که راهنماییم کنید!
ممنونم از همه ی شما عزیزان46

|+| نویسنده :حسین ملکی | نظر

تست عشق

تاریخ : سه شنبه 89/4/22 ساعت: 10:7 صبح

صادقانه جواب بدهید! پایین سوالات را نخوانید، تستتان خراب می شود!

1. به سمت خانه ی دوست پسر/دوست دخترتان در حرکت هستید. دو راه برای رسیدن به آنجا پیش روی شماست. یکی راهی مستقیم است که شما را خیلی زود به مقصد خواهد رساند اما خیلی خسته کننده است. راه دیگر خیلی طولانی تر از راه اول است اما جالب و سرگرم کننده است، و حوصله تان هم سر نخواهد رفت. شما کدام راه را برای رسیدن به دوست پسر/دوست دخترتان انتخاب می کنید؟


2. در راه به دو بوته ی گل رز برخورد می کنید، یکی پر از گل های رز قرمز و دیگری پر از گل رزهای سفید است. تصمیم می گیرید که 20 شاخه از این گل ها برای دوستتان بچینید. این گل ها را می توانید از هر ترکیبی انتخاب کنید. حال بگویید چه تعدادی قرمز، چه تعدادی سفید، یا اینکه همه را سفید و همه را قرمز انتخاب می کنید؟


3. سرانجام به مقصد می رسید. یکی از اعضای خانواده ی دوستتان در را برای شما باز میکند. می توانید از او بخواهید که دوستتان را صدا کنند، یا اینکه خودتان برای صدا کردن او می روید؟


4. به سمت اتاق دوست پسر/دوست دخترتان می روید، ولی کسی آنجا نیست. تصمیم می گیرید که گل ها را همانجا بگذارید. آنها را روی تختخواب می گذارید یا روی طاقچه ی پنجره؟


5. حالا وقت برگشتن به خانه رسیده است. باز بگویید که برای برگشت کدام راه را انتخاب میکنید، راه کوتاه اما ساده، یا راه طولانی ولی سرگرم کننده را؟


و اما جواب ها.....



1. راه نمایانگر حالت عاشق شدن شماست. اگر راه کوتاه را انتخاب کنید، یعنی اینکه خیلی زود و به آسانی عاشق می شوید. اگر راه طولانی را انتخاب کنید، شما برای خودتان زندگی می کنید و زود در دام عشق گرفتار نمی شوید.


2. شمارش تعداد گل های قرمز نمایانگر میزان دَهِش شما در رابطه تان است، و تعداد گل های سفید نمایانگر توقعات شما از طرف مقابل است. اگر 18 شاخه گل قرمز و 2 شاخه گل سفید انتخاب کنید، یعنی در رابطه %90 دهش دارید و درعوض فقط %10 توقع دارید.


3. این سوال نمایانگر رفتار شما در برخورد با مشکلاتی است که در رابطه تان پیش می آید. اگر از اعضای خانواده می خواستید که دوستتان را صدا کند، یعنی فردی هستید که از ایجاد مشکلات در رابطه احتراز می کنید و درصورت وقوع مشکل، امیدوارید که به خودی خود حل شود. اما اگر خودتان برای صدا کردن دوستتان می روید، یعنی فردی رک و راست تر هستید و برای حل مشکلات فوراً اقدام می کنید.


4. محلی که برای گذاشتن گل ها انتخاب میکنید، نمایانگر میزان علاقه ی شما برای ملاقات کردن دوست پسر/دوست دخترتان است. اگر گل ها را روی تختخوابش بگذارید یعنی دوست دارید او را زود به زود ببینید. اما اگر آنها را روی طاقچه ی پنجره بگذارید یعنی دوست ندارید او را مداوماً یا زیاد ملاقات کنید.


5. راه برگشت به خانه نمایانگر این است که چه مدت در رابطه ی عشقیتان می مانید. اگر راه کوتاه را انتخاب کنید، یعنی خیلی ساده و زود از کسی دل می کنید و رابطه تان را بر هم می زنید. اما اگر راه طولانی تر را انتخاب کنید، طولانی تر در رابطه هایتان میمانید.



[تصویر: 1278861957_19427_e5d8054506.gif]


|+| نویسنده :حسین ملکی | نظر

توصیه هایی برای کاستن حماقت

تاریخ : سه شنبه 89/4/22 ساعت: 10:7 صبح

توصیه های زیر برای کاستن میزان حماقت می تواند موثر باشد.


1- جو گیر نشوید، هوشیار باشید و از اینکه در معرض نگاه دیگران باشید، اجتناب کنید.


2- هرآنچه که به فکرتان می رسد، را قبول نکنید؛ در واقع نسبت به آنچه که به ذهنتان می رسد شک داشته باشید.


3- منتظر ایده های عجیب و غریب نباشید. اگر شما به ایده هایی معتقدید که از منظر علمی توجیه ندارد و نتوانسته است که رفتارهای نادرست را تغییر دهد، آن را با تفکر انتقادی، دقیقاً مورد آزمایش قرار دهید. برخی از این دست عقاید عبارتند از : ارتباط با ارواح، فال بینی و مواردی از این دست. البته عقاید خرافی یا عقاید نادرست در بین مردم بسیار رایج است اما مهم این است که از جایی شروع کنید.


4- گرفتار داستان و ماجراها نشوید. به آمار و اطلاعات بیشتر توجه کنید تا اینگونه داستان ها. آمار و اطلاعات باعث می شود تا فرایند تصمیم گیری غیر احساسی، هدفمند و قابل راهبرد باشد. داستان ها بر اساس تعصبات، اطلاعات ناقص، شایعات، عوام زدگی و خودشیفتگی ها شکل می گیرد. در مورد داستان هایی که با اعتقادات شما منطبق است بیشتر دقت کنید. همچنین به اطلاعاتی که با اعتقادات و یا انتظارات شما هم در تضاد است، توجه بیشتری داشته باشید.


5- تصور نکنید که هرآنچه که اتفاق می افتد خیلی واضح است. اگر شما تصور می کنید که "این دلیلی برای همه چیز است" باید در مورد ذهنتان چاره اندیشی کنید، فقط بچه ها ممکن است چنین باشند. عبارت دلیلی برای همه چیز کلیشه ای نادرست است.


6- موضوعات را بیش از اندازه ساده سازی نکنید (تا اندازه ای ساده کنید که برایتان قابل فهم باشد نه بیشتر) و به حافظه تان هم خیلی اتکا نکنید. البته زندگی پیچیده است و ما ناگزیریم که برای صرفه جویی در زمان و انرژی آن را ساده کنیم. برای این منظور به مهم ترین اطلاعات توجه داشته باشید. حافظه قابل اعتماد نیست و در اثر مرور زمان و به واسطه تغییر اعتقادات، انتظارات، سوالات تحریک کننده و مرگ سلول های مغزی ، دچار فراموشی می شود.


7- به فرایند فکری خود اعتماد نکنید. همانطور که برتراند راسل توصیه می کند : دلیل اینکه بنیادگرایی یکی از ریشه های مشکلات در جهان امروز می باشد آن است که احمق به خودش مغرور و غره است در حالی که متفکر مملو از شک سازنده است.




|+| نویسنده :حسین ملکی | نظر

اقای گرامی ، خانم گرامی

تاریخ : سه شنبه 89/4/22 ساعت: 10:7 صبح


آقای گرامی، زن ،دلبر ومعشوق توست ، نه برده ای در اختیار تو ؛




خانم گرامی ، شوهرت ،سرپرست توست ، سرپرستی او را بپذیر ؛




تنها راه زندگی شیرین و آرامش بخش و عشق محور همین است وبس





خدای مهربان برای ایجاد مودت ورحمت بین زن وشوهر ،وظایف وحقوقی برای
هر یک مشخص کرده است ،تا باعمل به آن مودت وعلاقه بین زن وشوهر برقرار شود ودر کنار یکدیگر آرامش کــسب کنند .

به سه اصل زیر توجه نمایید :

1ـ حقوق متقابل زن وشوهر

2ـ تقدم اخلاق بر حقوق در خانواده

3ـ اصل معاشرت به معروف

حقوق متقابل زن وشوهر

خدای مهربان برای ایجاد مودت در بین زن وشوهر در قرآن فرموده است :

(ومانند همان وظایفی که بر عهده زنان است ،به طور شایسته ،به نفع آنان بر عهده مردان است )(بقره ،228) .
حضرت علی (ع) حقوق افراد را نسبت به یکدیگر می فرماید :
«پس ،خدای سبحان برخی از حقوق خود را برای بعضی از مردم واجب کرد ،وآن حقوق را در برابر گذاشت ،که برخی از حقوق برخی دیگررا واجب گرداند وحقی بر کــسی واجب نمی شود مگر همانند آن را انجام دهد .»
این مطلب را می توان نتیجه گرفت که : هیچ حقی بر کــسی واجب نمی گردد مگر آن که در مقابل آن حق ،وظیفه ای مقرر است و رابطه بین حق و تکلیف، متقابل است . خدای حکیم ،حق وتکالیف در زندگانی زناشویی ،براساس ویژگی های زن ومرد می باشد ،یعنی زن که احساسات در او غلبه دارد،مسؤلیت ومدیریت خانواده را به مرد واگذار کرده است ؛و مرد را که خشونت ذاتی دارد ،به مدارا و ملاطفت با زن سفارش کرده است .

بنابرابن اگرزن وظیفه«اطاعت » دارد ، مرد وظیفه «مدارا » و «معاشرت به معروف» دارد . ومرد نمی تواند به عنوان اطاعت از من ،همسرش را از رفتن به خانه والدینش ،بدون دلیل محروم کند . و هم چنین زن به عنوان وظیفه من فقط اطاعت در تمکین وخروج از خانه است ، از اطاعت از خواسته های عقلی و مشروع مرد تمرد نماید.

تقدم اخلاق بر حقوق ،در خانواده

.طبیعت خانواده ونوع رابطه اعضای آن با یکدیگر به نحوی است که حقوق به تنهایی قادر نیست این روابط را تنظیم وتعدیل سازد.
خانواده را اخلاق اداره می کند و حقوق برای شرایط غیر عادی است. زمانی که اوضاع دگرگون می شود وعشق ،ایثار وفداکاری جای خود را به ناسازگاری وزیادخواهی می دهد ،در این صورت حقوق به کار می آید .
حقوق خانواده رنگ و چهره دیگری دارد و جنبه انسانی و عاطفی آن بر سیمای منطقی قواعد غلبه دارد و بر همه راه حل ها سایه افکنده است . این کلید همه معما ها وبی اعتنایی به آن سرچشمه کج روی هاست .

طبع خانواده با حقوق واحکام آمرانه سازگار نیست وتأثیرقوانین در ایجاد نظم در آن ناچیز است . حقوق ،زن وشوهر را به منزله دو مدعی در مقابل هم قرار می دهد که هر یک خواهان حق خود واستیفای آن است .
اگر اخلاق نباشد ،زن به خاطر کار منزل واداره امور داخی خانه از شوهر دستمزه مطالبه می کند .
حقوق به زن حق می دهد که به خاطر شیر دادن از پدر بچه وشوهر خود اجرت دریافت کند .
به او می گوید : تو می توانی در قبال انجام کارهایی که بر تو واجب نیست مزد طلب نمایی وبدون آن اقدام نکنی .
به مرد نیز می گوید : تو رئیس خانواده هستی . اختیار تعیین مسکن با توست و زن ملزم است هر جا که تو تعیین زندگی نماید .
تو می توانی با کار و شغل زن به دلیل مغایرت با مصالح خانوادگی مخالفت کنی و........همه این موارد،احکام ومقررات حقوقی است ،
امّا هر کدام می تواند نشانی از غیر صمیمی بودن یک زندگی مشترک باشد .
اخلاق به جای این دستورهای خشک و بی روح به تفاهم ،مدارا ،احسان عشق ،محبت ،تعاون و......توصیه می کند . خلاصه آن وحدت معنوی که از یک زندگی مشترک انتظار می رود ،فقط در گرو آموزههای اخلاقی است واین توقع از حقوق بیهوده است .

اصل معاشرت به معروف

در قرآن به مرد سفارش اکید بر رفتار «معروف » نسبت به همسرش شده است .

با زنان به خوبی ومعروف رفتار کنید ؛واگر از آنان خوشتان نیامد ،پس چه بسا چیزی را خوش نمی دارید وخدا در آن خیر فراوان قرار دهد .(نساء آیه 19)


1ـ حق همسر، بخشش اشتباهات او


ابن عمّّار از امام صادق (ع) پرسید : حق همسر بر شوهر چیست ، وقتی آن را انجام دهد نیکوکار به شمار خواهد آمد ؟
امام صادق (ع) فرمودند : او را سیر کند و بپوشاند و زمانی که از روی نادانی کاری انجام داد از ،او را ببخشد
و امام صادق (ع) فرمود پدرم زنی داشت که او را اذیّت می کرد و پدرم او را می بخشید .

در این کلام نورانی امام صادق (ع) مردی نیکوکار به حساب می آید که اشتباهات همسرش را ببخشد و به روی او نیاورد .

2ـ حق همسر، ترش روی نکردن به او

پیامبر اسلا م (ص) فرمودند : حق همسر بر شوهر این است که اورا سیر بگرداند ، عیوبش را بپوشاند وبه او ترش رویی نکند .
در این حدیث شریف پوشاندن عیب همسر و با روی گشاده با او برخورد کردن را ،حق همسر می داند .


3ـ مدارا کردن و هم نشینی احسن ، رمز یک زندگی با صفاست


در حدیثی امام علی ( ع ) برای آن که یک زندگی با صفا داشته باشیم این گونه می فرماید :

در همه شرایط با همسرت مدارا کن و با او هم نشینی احسن وخوب داشته باش تا آن که زندگیت با صفا وزیبا شود . آیا شما یک زندگی با صفا را آرزو ندارید ؟ !!پس به توصیه امام مؤمنین عمل کنید .

4ـ رفتار زیبای همسر ،در گرو گفتار نیکو ست


امیرمؤمنان(ع) می فرماید : با همسرتان زیبا سخن بگویید، تا شاید آنها ، نسبت به شما رفتار زیبا و خوبی داشته باشند . شما که مایلید همسرتان با شما به نیکو رفتار کند ،پس با او زیبا حرف بزن ؛یقین بدان که با خشونت و با بی توجهی ،هیچ گاه به این آرزوی خود نخواهید رسید .

5ـ بهترین مردان امت پیامبر (ص)


پیامبر گرامی (ص) فرمودند : بهترین مردان امت من آن کــسانی هستند که نسبت به اعضای خانواده شان تکبر وخشونت نداشته باشند ،ونسبت به آنها مهربان ودلسوز باشند ، و به آنها ظلم نکنند سپس آیه « مردان سرپرست زنان هستند، به خاطر آن که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است...» را تلاوت فرمودند. آیا دوست ندارید شما از زمره بهترین مردان امت رسول الله (ص) باشید ؟!

6ـ زن ، معشوق مورد اکرام شوهر


امام باقر علیه السلام فرمودند : هر کــسی همسری گرفت پس باید آنها را اکرام کند ،زیرا آن که همسر شما « لعبت »

شماست پس هر کــسی همسر گرفت او را ضایع نکند. لعبت ، به معنی دلبر ومعشوق می باشد ، بنابراین سفارش امام (ع) این گونه است که با همسرت دلبری وعاشقی کن ، چنانچه این دلبری را انجام ندهید ،او را ضایع کرده اید ، و این با اکرام وبزرگ داشت همسر مغایرت دارد.

|+| نویسنده :حسین ملکی | نظر

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
آخرین نوشته ها
عجایب
عجیبه
جایزه ناکامی تیم ملی در
به وبلاگ دوستداران ارجق خوش آمدید
تصاویر شبیه خوانی ارجق 1389
دوستداران ارجق
خوش آمدید
[عناوین آرشیوشده]
آرشیو وبلاگ
بزرگان و مفاخر ارجق
اخبار مربوط به ارجق
تعزیه در روستای ارجق
تاریخچه روستای ارجق
جاهای دیدنی روستای ارجق
عکس های مربوط به ارجق
عکس های شبیه خوانی ارجق

آپلود عکس

کد آهنگ

کد موسیقی